پرانایاما چگونه مرا تغییر داد

قبل از آمدن من به این سیاره، پدر این سیاره را ترک کرده بود. به همین دلیل در طی زندگی به مادرم خیلی وابسته شدم، این حس دو طرفه بود؛ مادرم، به من بیشتر وابسته بود تا به دو تا خواهر دیگه‌ام. هر چه بزرگتر می‌شدم وابستگی‌ام بیشتر می‌شد؛ چون مامان فرهنگی بود و دو خواهر دیگه‌ام در حال تحصیل، من با خودش می‌برد مهدکودک محل کارش می‌گذاشت، و زنگ تفریح‌ها می‌اومد بهم سر می‌زد.

زمان مدرسه رفتن که شد، مامان چون مدرسه پسرونه بود؛ به خاطر من رفت اداره و شیفتش تغییر داد و هر موقع مدرسه من بنا به دوره تحصیلی تغییر می‌کرد مامان هم مدرسه‌اش تغییر می‌داد تا نزدیک مدرسه من باشه و هفته‌هایی که هم شیفت بودیم خودش من ببره و بیاره؛ هفته‌های مخالفم خواهرم می‌برد و می‌آورد.

من همیشه باید کنار مادرم می‌خوابیدم شب‌ها، با اینکه اتاق جدا داشتم اما همیشه از کنار مامان جدا نمی‌شدم.

وقتی دبیرستانی شدم، همه دوست‌هام می‌رفتن با پسرها دوست می‌شدن، بعد من برام این موضوع سوال بود؛ که چرا این کار می‌کنن؟
بعد از خودشون می‌پرسیدم، سوال من براشون عجیب بود، رفتار اون‌ها هم برای من عجیب بود.
بعد به من می‌گفتن چرا با هیچ‌کس دوست نمی‌شوی، می‌گفتم؛ خب من با مامانم دوستم همیشه با هم هستیم.

وقتی مامان 2 هفته‌ای برای به دنیا اومدن خواهرزده‌ام مجبور شد به تبریز بره، با اینکه خانم همسایه به خاطر من شب‌ها می‌اومد خونه‌مون می‌خوابید، اما من کل 2 هفته؛ شب‌ها نخوابیدم و صبح مدرسه نمی‌‌رفتم، طی روز می‌خوابیدم. اون سال سخت مریض شدم و افتادم توی رختخواب و هی لاغر لاغرتر می‌شدم، غذا نمی‌خوردم فقط آب می‌خوردم. از این دکتر به دکتر دیگه می‌بردنم.

اون سال با اینکه درسم خوب بود؛ رد شدم و نتوستم برم مدرسه تا خوب بشم.

بعد از دیپلم با کلاس‌های یوگا آشنا شدم.
یوگا علم خودشناسی هست.

یوگا تقسیم می‌شود به 8 مرحله پانتجلی

1) یاما : قوانینن جهان هستی
2) نیاما : نظم فردی
3) آسانا : نرمش‌ها و حرکات جسمی
4) پرانایاما : کنترل و تنظیم تنفس
5) پراتیاهارا : کنترل ذهن و ارجاع حواس پنج‌گانه
6) دهارانا : کنترل وتمرکز ذهن روی یک فعل خاص
7) دهیانا : مراقبه و ورود به خلاء ذهنی
8) سامادهی : وصال و یکی شدن با طبیعت ذاتی خویش

من همه کلاس‌های 8 مرحله، گذروندم.
یکی از این 8 مرحله، اسمش هست پرانایاما.
پرانایاما « تمرینات تنفسی» باعث می‌شود احساسات به سطح بیاید و انرژی حیاتی بالا برود.
بعد از گذروندن اولین جلسه پرانایام وقتی رسیدم خونه، شب متکام و یک‌سری وسایلم برداشتم؛ بردم به اتاق خودم و اولین شبی بود که تنها توی اتاقم می‌خوابیدم.

همه کلاس‌های بیرون و تمرین تئاترم همیشه خواهرم می‌برد و می‌آورد و تصمیم گرفتم، خودم کلاس‌هام برم و بیام.
اولش با مخالفت مواجه شدم، اما مامانم کم‌کم بهم اجازه داد.

اولین باری که تنها بیرون راه می‌رفتم، حس خیلی عجیبی که غیر قابل توصیف بود؛ داشتم، حس ترس داشتم، حس نگرانی، در ریتمی متفاوت با ضربان قلبی خاص و تعداد نفس‌های عجیب راه می‌رفتم؛ فکر می‌کردم راه رفتنم تغییر کرده.

احساس کردم دارم رشد می‌کنم و احساس و افکار دیگه‌ای، دارم تجربه می‌کنم.
بزرگ شدن از جنس و رنگ دیگه‌ای.

هر کدوم از یوگای 8 مرحله پانتجلی برای من توی زندگی تغییر و تحول بزرگی، سبب شد و باعث رشد ذهنی و احساسی و فکری من شد.

حضرت علی «ع» می‌فرماید

خود را بشناسید، از هر راهی که می‌توانید.

به اشتراک بگذارید

5 پاسخ

  1. چه تجربه‌ی شیرینی، لذت بردم از بیان احساساتت، چقدر خوب شد که برامون از مراحل یوگا بگی. خداروشکر که تونستی از ترسات کم کنی و راه جدیدو امتحان کنی. عالی بود. دختر خوبم

  2. سلام و درود
    بسیاااار عالی دوست من
    منم میخوام برم یوگا ولی با کاهلی مواجه هستم

    1. سلام. یوگا علم خودشناسی هست. ذهن، جسم و روح را در تعادل و هماهنگی قرار می‌دهد. ان.شاء‌الله که سریع شروع کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط