طی فرآیند بیماریام آدمهای زیادی دیدم، با تیپ شخصیتهای متفاوت که هر کدومشون برام پیامی داشتند.
مهمتر اینکه در زمان بیماری ماسک آدمها میره کنار و خود واقعیشون نشونت میدهند، فرقی نمیکنه توی چه جایگاهی باشند، دور یا نزدیک بودنشون تفاوتی نداره.
آدمها با هر عنوانی که هستند، درونیاتشون نمیتونند تغییر بدهند.
خواه دکتر، خواه پرستار یا……..
دکتر کار درمانگری که اول گرفته بودیم، به اصطلاح عام جنگی کار میکرد؛ اینقدر که دیگه من به جیغ زدن و گریه کردن میافتادم.
12 جلسه اومد و بعد کاردرمانگر دیگهای گرفتیم.
او هم بعد از چند جلسه مادرش این سیاره، ترک کرد و دیگه نتونست بیاد.
نفر بعدی خانم بود، که وقتی من دید گفت با این اسپاسم شدید باید فقط تا چند ماه باید ماساژ بگیری؛ که گفتم من حالا حالاها با این روش نمیتونم راه برم.
نفر بعدی بازم خانم بود که بعد از 3 جلسه دید نمیتونه و زورش به من نمیرسه.
تا رسیدیم به این کاردرمانگر که از همون لحظه اول گفتم، آقا باشه؛ چون من وزن دارم خانم نمیتونه.
وقتی جلسه اول اومد از دیدن چهرهاش متعجب شدم.
با خودم گفتم، اونها سنشون بالا بود؛ نمیدونستند وای به روز این.
کار شروع کرد.
هر جا از درد میگفتم آی آی بعدش دکتر صدای من تکرار میکرد؛ خندهام میگرفت.
هر وقت بهش میگویم دردم گرفت میگه اشکال نداره.
میگویم پام شکست، میگه شکست شکست.
من خیلی اهل حرف زدن بودم و دکتر فقط گوش میداد و اگه جایی لازم بود، صحبت میکرد و نظر میداد.
یکبار دکتر گفت فقط دست قوی هست و یکی هم زبونت.
دکتر هم خوش صورت بود و هم خوش سیرت.
اگه میخواهید بدونید چه شکلی بود، به نظرم از لحاظ چهره شبیه پیشی ملوسا بود و وقتی پای تلفن همیشه بهم میگه الو با اون صدای ملیحش؛ من توی دلم میگم میو.
یک آدم خاص با ویژگیهای انسانی بالا، بسیار مهربان و آراسته در اخلاق و رفتار، به دور از هر منیتی در وجودش.
انسانی بسیار خوش انرژی.
همیشه سر اعتقادات سربهسرم میگذارد و باعث خنده و شادی من میشود.
وقتی دید حفاظ تختم خراب شده، رفت طرفش تا درست کنه، بعد دید انبر دست و ابزار این شکلی نداریم؛ رفت سراغ بریس پام و با آهن بریس حفاظ تختم درست کرد.
وقتی دکتر رفت، خواهرم گفت؛ نه از این دکتر الکیها نیست.
گفتم، این همه با من ورزش کار میکنه؛ ثابت نشده دکتر الکی نیست همین که حفاظ تخت درست کرد ثابت شد؟
خیلی از دکترها، ولع پول دارند ولی ایشون به این شکل اصلا نیستند.
هر بار من سر بیماریام بهم ریختم، ایشون فقط با آرامش وجودیش؛ شمرده و آرام صحبت میکنه اونقدر تا من برسم به نقطه شروع امید.
دکتری که حال جسمی و روحی مریضش براش مهمه و هر لحظه پیگیر کارهای درمانی من هست.
دکتری که صمیمیت با مریضش براش مهمه.
سپاسگزار جهان هستی هستم، که ملاقات با چنین انسان بزرگی را برایم فراهم کرد.
روح بزرگ او نه در گرو دینست نه درگرو مذهب
آخرین نظرات: